لغت نامه دهخدا قیمه را یک کلمه ترکی است به گوشت ریز یرز شده یا چرخ کرده تعبیر می کند و خورشت قیمه را خورشتی می نامند که با این نوع گوشت تهیه شده باشد. نویسنده کتاب طهران قدیم ” جعفر شهری ” در باره نحوه خرد کردن گوشت قیمه می نویسد که گوشت را فندقی خرد کنید. بنابراین شنیدن اسم قیمه بر خورش هایی که ظاهرشان هیچ شباهتی به قیمه های رایج ندارند، نباید تعجب برانگیز باشد.قیمه ها صرف نظر از تنوع ناچیزی که با اضافه کردن سیب زمینی و بادمجان پیدا می کنند ، که به خورشت قیمه سیب زمینی و خورشت بادمجان معروفند معمولا به یک شیوه پخته می شوند. جز قیمه های محلی که شکل و شمایلشان هیچ شباهتی به قیمه های مرسوم ما ندارد. شاردن، شرقشناسی غربی که دورهی صفویه به ایران سفر کرده، در سفرنامهاش، وقتی دربارهی پذیرایی بزرگان شهر از شاه حرف میزند مینویسد: «گوشت را هر گونه به کار برند، خواه خورش قیمه، یا انواع خورشهای دیگر یا کباب باشد، با بهترین ادویه چاشنی میزنند.» به نظر میرسد قدمت خورش قیمه بیش از اینها باشد. خورشی قدیمی و اصیل که حالا بهترین نوع که با «بهترین ادویه» مزهدار شده را در عزاداریها میخوریم و پای ثابت نذریهاست. احتمالا دلیل خوشمزهتر بودن قیمههای نذری، استفادهی دست و دلبازانه از زعفران و روغن مرغوب و گلاب درجه یک و تازه بودن گوشت و مواد اولیهی آن است. این روز ها که هر چیزی در خون ما ایرانی ها ریشه دوانده و برای اصالت بخشی ، به هر قسم شیء مورد نظر را به تاریخ منسوب می کنیم ، پذیرفتن حرف های نادر میرزای قاجار از ریشه های ساسانی قیمه کار سختی است. اما هرچه هست او در کتاب خوراک های ایرانی یکی از نخستین نشانه های حضور این خورش را در تاریخ ما فاش می کند : « شاهنشاه خورش ها ، خورشی است بس نیکو و بامزه و گوارنده و پسنده هرکس که به آن خورش قیمه گویند و از ساسانیان مانده. گوشت فربه باید که آن را به کارد ، پاره کنند ، به دیگ دان ریزند با روغن و بتابند و بعد پیاز و نیمه نخود (لپه) اضافه کنند و سپس آب را; زعفران به آب سوده و دارو ها (ادویه) در آن افشانند. این راه پختن ساده اش بود. اما اگر لیمون عمان و بادنگان (بادمجان) در آن افکنند به هنگام نیم پخت شدن گوشت و نیمه نخود ، نیکوترین خورش ها شود و آن خورش قیمه بادنگان است.»